پیمان آتن – بخش سوم
در ادامه انتشار سند معتبر مصوب
شانزدهمین گنگرۀ فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری، به نام پیمانِ آتن، اینک
بخش سوم و پایانی از فصل "د" با عنوان آماجهای ما، در دسترس
مبارزان جنبش سندیکایی و خوانندگان قرار میگیرد.
مهاجرین، پناهندگان
سیاسی و مردمان بیخانمان
مهاجرت پدیدهای است که به تغییر مکان
جغرافیاییِ بخشی از جمعیت مربوط
میشود.
دربسیاری از موارد، بویژه آنهایی که برای ما اهمیت دارند،
دلایل این جابجایی از نوع اقتصادی – اجتماعی قلمداد میشوند و در درجهٔ اول آن مهاجرین
اقتصادی قرار میگیرد؛ و یا این مهاجرتها
علت اقتصادی- سیاسی داشته که آنان پناهندگان سیاسی هستند. در
هر حال تقریباٌ ۲۰۰ میلیون نفر مهاجر بطور دائمی و یا موقت در جستجوی کار بوده، و
بحرانهای جاری نیز موجهای جدیدی از مهاجرین را بوجود خواهند آورد. مهاجرین
اغلب، لایههای به شدت استثمار شدهٔ طبقهٔ کارگر هستند، آنها به آسانی قابل کنترل
بوده و تهدید به اخراج میشوند؛ و در برابر ترور وتهدید و عدم پیوستن به سندیکاها
بسیار آسیب پذیراند.
در شرایط کنونی، مهاجرینی که وارد
کشوری میشوند، کارهایی را قبول میکنند که مردم محلی از انجام آن سرباز میزنند. شرایط
هولناک کاری امری عادی ست. ترس از خطر اخراج
شدن از کشور که عمدتاٌ بوسیلهٔ کارفرمایان استفاده می گردد، همیشه وجود دارد. مهاجرین
قربانیان اعمال ماجراجویانه و خطرناک عناصری هستند که به اوراق کار قانونی آنان
بعنوان یک بازیچه نگاه میکنند و این امر در همه دولتها اتفاق میافتد؛ اوراق
آنان را به تاخیر انداخته و یا رد میکنند و یا مبالغ هنگفتی برای قانونی کردن کار
آنان در آن کشور از آنان طلب میکنند. نژادپرستی و بیگانه
ستیزی، یورشها و تهدیدها جزئی از زندگی تمامی جوامع سرمایهداری است که از پدیدهٔ
مهاجرت به عنوان دلیل و سپر بلا برای پیامدهای سیاستهای ضد مردمی و نیز سود
سرمایه بهره برداری میکنند.
درحقیقت، نیروی کار مهاجر حتی در لایحهها
و قوانین بینالمللی-
مانند مصوبه اروپایی آقای بولکاشتاین (Bolkestein)
– کمیسر
اروپا- به مثابه توپ در
دست کارفرمایان استفاده میگردد. هر زمان قدری رشد
اقتصادی وجود داشته و نیروی کار از لحاظ کمی و کیفی نتوانسته خواستهای شرکتهای
چند میلیتی و انحصارات را برآورده کند، حتما آنجا موج مهاجرت افزایش پیدا میکند.
این امر اغلب با توافق بین دولتها و یا حتی بدون توافق و چه قانونی و چه
غیرقانونی انجام میگیرد.
در اکثر موارد، توافق نامههای دستمزد
نقض گشته و به کارگران مهاجر دستمزدهای پایین و حتی بعضی اوقات کمتر از حداقل
دستمزد قانونی پرداخت میکنند. آنها بدون حق
قانونی کارگری، بیمه اجتماعی و بیمه درمانی کار می کنند. مهاجرین
اغلب قربانیان تهدیدها و ارعابها هستند و حتی از حقوق قانونیشان در کشور میزبان
بیخبرند و نمیدانند که چگونه با جنبش اتحادیهٔ کارگری ارتباط برقرارنمایند. نمونهٔ
ویژه ژاپن، که توسعه دو برابریاش با نرخ پایین رشد جمعیت همراه بود، نیاز به ورود
کارگران ماهر دارد.
همچنین استرالیا به خاطر کمبود و فقدان
نیروی انسانی ماهر در دههٔ گذشته، و نیز تامین بخشی از نیازهای توسعه سرمایهداری
و شرکتهای فراملی، با موج بزرگی از کارگران مهاجر و کارگران موقت مواجه شد. یا در بعضی از کشورهای خلیج،
مانند امارات متحده عربی، عربستان سعودی و قطر.. مهاجرین اقتصادی مردمانی بدون حق
قانونی هستند. در امریکا گستردگی مبارزات مهاجرین سنگینی مشکل مهاجرین را نشان میدهد.
در غیراینصورت در شرایط بحرانها و تشدید یورشهای منفور به حقوق قانونی کارگران و
تلاشهای همزمان برای کاهش هزینه نیروی کار، مهاجرین نیروی اضافه تلقی شده و تحت تعقیب
قرار میگیرند.
در اروپا، نمونهٔ فرانسه رسواترین آنهاست. فرانسه
یک قدرت استعمارگر
امپریالیستی با تجاوزات غارتگرانه خود بمدت دههاسال، تقریباً نصف افریقا را اشغال
کرده بود. ذخایر غنی آفریقا موتور حرکت و رشد فرانسه بوده، کشوری که در گذشته «موتور
حرکت سرمایه داری» نامیده میشد. امواج مهاجرت از
مستعمرههای آفریقایی به سرزمین «کلیساها» سرعت گرفت. در
دههٔ گذشته، واقعیت سیاسی جدیدی در فرانسه شکل گرفت و آن حاشیه نشینی بود و شرایط زیستی
این زاغه نشینان روز به روز بدتر شد. اروپا بجای تصویب
قوانین و سیاستهای حمایتی و همبستگی لازم با مهاجرین، تبدیل به یک «قلعهٔ محصور»
با رفتار«پلیسی» و تمایلات شدید «امنیتی» نسبت به مهاجرین شده است.
در مجموع، سلطهٔ مطلق امپریالیزم، دولتهای
اروپایی، بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، به مدت سی سال، سبب امواج عمدهٔ مهاجرت از آفریقا شدهاند.
مشکل عمدهٔ دیگر در برخی از کشورها،
مهاجرتهای داخلی هستند – بویژه در کشورهای بزرگتر- که این مهاجرتها نیز مشابه
مهاجرتهای جهانی بوده و با اهمیت هستند. برای
نمونه، در هندوستان، که این مهاجرتها «مهاجرتهای بین ایالتها»خوانده میشوند؛
که با آنها همانند سایر مهاجرین، همان قوانین کارفرما اعمال میشود و آنان
قربانیان نژادپرستی و بیگانه ستیزی میشوند.
همراه با معضل حاد مهاجرین، ما همچنین
بایستی که با مشکل بیخانمانها نیز برخورد بکنیم. بحران اقتصای در
ایالات متحده امریکا، اروپا و آسیا، باعث شد که بسیاری از کارگران خانههایشان را
از دست بدهند.
آنها ماوا و مسکنی ندارند و در خیابانها و زیر پلها میخوابند.
فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری با
اعتبار جهانی و موقعیت انترناسیونالیستیاش جوابی که میتواند بدهد این است که
کارگر، کارگر است، چه در کشوری که در آن متولد شده و زندگی میکند و چه بعنوان
مهاجر آمده است؛ آنان همانند سایر کارگران کشور باید دارای حقوق اجتماعی و کاری
باشند.
قراردادهای دستجمعی باید برای همه
کارگران کشور محترم شمرده شود. با
این خواستها مهاجرین بعنوان ابزار سرکوب برای جنبش کارگری استفاده نخواهند شد، وآنان
قربانیان کارفرماها نخواهند شد.
فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری جهان با
همبستگی انترناسیونالیستیاش برای اتحاد کارگران صرفنظر از نژاد، رنگ پوست، جنسیت،
ملیت، و اصل و نسب نبرد میکند. ما به مبارزه علیه
بیگانه هراسی، نژادپرستی، تبعیض، و حذف و استثناء و علیه همهٔ تئوریهای فاشیستی
اولویت میدهیم. ما به جد میکوشیم
که کارگران مهاجر با حقوق مساوی که شامل کارگر بومی نیز میشود، در جنبش سندیکایی
و کارگری نقش بازی کنند؛ و نیز به مناصب سندیکایی انتخاب شوند. هر
فدارسیون، هر صنف سندیکایی طبقاتی بایستی که کمیته کارگران مهاجر را داشته باشد،
که بطور مشخص به نیازهای کاری، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی آنان رسیدگی نماید.
فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری برای
یافتن راه حل به این مشکلات نه تنها با متشکل کردن فعالیتهای اصلی خود، بلکه همچنین
با برگزاری فعالانه سخنرانیهای روشنگر و آگاه کننده، و نیز فعالیتهایی درهمهٔ
سازمانهای بین المللی (یونسکو، سازمان بین
المللی کار، و سازمان ملل) فعالانه شرکت مینماید. دخالتهای ما در این سازمانهای بینالمللی
بایستی که تشدید گردد.
فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری الغای
تمامی قوانین و مقررات ضد مهاجر والغای «اجارهٔ کارگران» را که یادآور قرون وسطی و
برده داریاند را مطالبه می کند.
مردم بومی
فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری
اقدامات شجاعانه و مبارزهٔ جنبش مردم بومی ـ شاهدان زنده تجاوزات استعمارگرانه
اسکان دادههای کشورهای سرمایهداری اروپا ـ را ارج میگذارد. آنان
به مبارزات خود-علیرغم نسل کشی و جنایاتی که دول نو- محافظه کار در حمایت از
سرمایههای بزرگ مرتکب شدهاند- ادامه میدهند.
در سالهای اخیر، بسیاری از مردم بومی
در اغلب مناطق مبارزات خود را تشدید نمودهاند؛ در آمریکای لاتین و استرالیا،
مبارزه برای بدست آوردن حقوق رهایی از استعمار و خواستار احترام به محل زندگیشان
و نیز حفظ محیط زیست هستند. امروزه آنان با حرص و آز شرکتهای چند میلیتی که توسط
دولتهای امپریالیستی حمایت میشوند، روبرو هستند. این شرکتها مناطق آنان را
اشغال و منابع طبیعیشان مانند چوب، نفت، گاز و زیست محیط شان و نیز منابع آبی شان
را برای مقاصد تجاری خود بغارت میبرند؛ بطور مثال آنچه در جنگلهای آمازون اتفاق
میافتد، جنگلی که بزرگترین ریه تنفسی جهان اعلام شده است!.
ضروری است که دوستان و سندیکاهای
وابسته به فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری همبستگی مؤثرشان را با مبارزهٔ جنبشهای
مردم بومی ـ برای پیروزی در بدست آوردن حقوق قانونیشان، کرامتشان، احترام به مرز
و بومشان و تمامی ثروت طبیعیشان- تقویت نمایند.
ما همبتسگی طبقاتی و قاطعانه خود را با
مبارزات مردم بومی ماپوچوی شیلی (Mapuche)
و سایر جنبشهای بومیان و مردم بولیوی، اکوادور، کلمبیا، امریکای مرکزی، مکزیک و
در سایر قارهها اعلام میکنیم. فدراسیون به خواست خود مبنی بر تنبیه متجاوزین و
مسئولین در نسل کشی علیه خواهران و برادران ما را در همه مناطق ادامه خواهد داد.
فدراسیون مبارزه خود علیه وحشیگری که عامل آن سرمایهداری است، ادامه خواهد داد.
شرکت های فرا ملی/ چند
ملیتی
تا جایی که به اقدام، کنش و مبارزات
کارگران فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری مربوط است، یک واقعیت دشوار و مشخصی وجود
دارد، که ما باید با آن روبرو گردیم. امروزه در ساختار اجتماعی جهانی
سازی، منافع شرکتهای عظیم سرمایه جهانی باعث بوجود آمدن شرکتهای چند ملیتی/ فراملیتی
گردیده است. انباشت سرمایه موجب پیدایش چنین شرکتهایی شده است، که اغلب آنان بطور
موازی در بیشتر شاخههای صنعتی و مالی گسترش یافتهاند.
این شرکتها منابع تولید ثروت را به
سرقت میبرند؛ مردم بومی و کشاورزان فقیر را از سرزمینشان بیرون، محیط زیست را
نابود میکنند؛ آنها محصولات را احتکار و بطور سیاسی و مالی مسیر و خط مشی بسیاری
از کشورها را کنترل می کنند. در برخی از کشورها با
توسل به ابزار نیروهای شبه نظامی سعی در توقف فعالیتهای سندیکایی میکنند.
ویژگیهای این شرکتهای فراملیتی/ چند
ملیتی و نتایج منفی آنها- تبعیضها و سختی رقابت- برای زحمتکشان، زمینه مناسبی را
برای مبارزه و تلاش ما و با هماهنگی با
همراهان بینالمللی خود ایجاد مینماید و ما بایستی که آن را مدیریت کنیم.
استراتژی کاری ما بایستی که گسترش
همکاری سازمانی با سندیکاهای جهانی که در این بخش از صنایع و شرکتها هستند، باشد
و سعی بر ایجاد ارتباط نزدیک با کمیتههای مربوطه و اتحادیهای آنان نماییم. بدین
وسیله فعالیتهای ما به توده کارگر بسیار نزدیک بوده و میتوانیم با رفرمیستهای
بینالمللی در جنبش کارگری مبارزه کنیم.
در واقع خیلی مطلوب خواهد بود که هر
واحد سندیکایی یک لیست بینالمللی از شرکتهای هر بخش را تهیه نماید تا از این
طریق هماهنگی لازم را با زحمتکشان شاغل در آن بخش و در همه قارهها هم آهنگ نموده
تا به اهداف خود برسیم......
پایان
فصل «د» با عنوان آماجهای ما.
بخش دیگری از سندِ پیمانِ آتن در شمارۀ
آینده انتشار خواهد یافت.